قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

ساخت وبلاگ

موضوع :
نویسنده مامان تربچه تاریخ ارسال دوشنبه 14 / 1 / 1396 در ساعت 11:50 قبل از ظهر

سلام و صد سلام.

نوروز 96 هم به لطف خدا به خوبی سپری شد. امسال برخلاف همیشه مسافرتمون تنهایی بود و چون مسیرمون به سمت شمال بود کسی همسفر نشد. از یه طرف دست خودمون بود چه مسیری بریم و برگردیم و کجاها توقف داشته باشیم. از طرف دیگه شاید کمی خسته کننده بود و برای بچه ها کسالت آور. چون همبازی نداشتن و مسیر هم براشون طولانی بود. در کل خوش گذشت و به لطف خدا سفرمون بی خطر طی شد. بابایی هم که مهارت و حوصله اش در سفر و رانندگی بیشتر شده و خدا رو شکر خوش سفر هست. ما هم رعایت حالش و خستگی اش رو می کردیم.

روز سی ام از شیراز راه افتادیم. هوا چند روزی بارانی بود. ما هم تو بارون راه افتادیم. تحویل سال خانه حاجی بودیم. خودش سر کار بود. بعد از ناهار و کمی استراحت راه افتادیم به سمت اصفهان و شب رسیدیم.

صبح روز بعد عید دیدنی حاج هر.. رفتیم و چقدر هم خوشحال شد. عروسش و مادر عروسش هم خانه شان بودند. آنها ما را نشناختند و مادرش کمی ناراحتی کرد که هواس براش نمونده و دخترش دلداری می داد. من بعد فهمیدم این عروس مادر پسر جوانی است که در آلمان تصادف و فوت کرده بود. سرنوشت این خانواده و پسر از خانواده طرد شده در اثر یک تصمیم اشتباه برای ازدواج با کیس نامناسب هم تامل برانگیز و ناراحت کننده است...

اما ماشالله به همسر حاجی که همه را می شناسد و مو به مو می داند و یکی یکی هم احوال می گیرد.  عجب حافظه ای دارد این بانو. حیف که زبانش کمی سنگین شده!!!

بعد از یک ساعت توقف راه افتادیم. به پیشنهاد بابا توقفی هم در کاشان شهر کیمیاگران خاک داشتیم...

تنها جایی که فرصت داشتیم بگردیم خانه های تاریخی بود. پرسان پرسان بافت تاریخی را پیدا کردیم. اولین خانه تاریخی که رفتیم خانه تاج بود. او معلم و ملاک بوده و خانه عامه ای داشت. توضیحات راجع به خانه را نمی دانم چطور بگویم چون کامل هم نتوانستم به راهنما گوش بدم و به دنبال داداشی در گردش بودم.

بعد از آن به دنبال خانه بروجردی بودیم که سر از یک امامزاده درآوردیم!!! و بعد هم رسیدیم به خانه طباطبایی! عجب خانه زیبا و بزرگی!!! او تاجر فرش دستباف بوده. روی دیوار و سقف خانه خصوصا در اتاق مهمانی اش نقش و نگار فرش دیده می شد. سقف یکی از ایوان ها نقش کامل فرش بوده که گویا قبلا رو زمین و زیر آن سقف فرشی با همان نقش فرش بوده اشت.یه حیاط برای مهمان، یکی برای پسران و خانواده هایشان و یکی هم برای دختران مجرد خانواده و یکی هم برای خدمه داشت. بخش خدمه کاملا ساده بود و راهرو و دری هم به کوچه داشت. باز بود و کسی می توانست از آنجا هم وارد شود. اتاق طباطبایی و تنها همسرش تقریبا در مرکز خانه جایی که به هر سه حیاط دختران و پسران و حیاط اصلی مسلط باشد قرار داشت. خلاصه خانه ای بسیار زیبا و بزرگ و دیدنی بود.

نکته مشترک این دو خانه ساده و مجلل در معماری پایه ای آن است. و همچنین این نکته که هر دو کمی تو رفته در زمین بودند. از آنجاییکه کاشان روی گسل زلزله است، در قدیم خانه ها را به این صورت می ساخته اند تا از ریزش در اثر زلزله محافظت کنند. جالب است که در عمل نیز این خانه ها سالیان سال از زلزله جان سالم به در برده اند.

در خانه تاج ماکتی دیدم که مربوط به طراحی یک هتل با همین سبک معماری برای گردشگران توسط یک دانشجو و در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد (یا کارشناسی!!!) بود که گویا در حال ساخت است.

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا...
ما را در سایت قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : calikocholoo3 بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 22:17